محل تبلیغات شما



حالا امروز شده یک و نیم ماه که دانشگاه نرفته ام. چه کسی فکرش را می کرد روز پنجشنبه یک اسفند  بشود آخرین روز کاری سال. پس مهمترین اتفاق سال ۹۸ را باید همین شیوع ویروس کرونا دانست.  برای من البته سالی بود پر زحمت و پر تقلا برای به ثمر نشستن کارهای علمی ام. نتیجه اش گاهی مانند رفتار ادیتور Energy & Fuel شوکه کننده و حال خراب کن و گاهی مانند ادیتور Catalyst Letters سازنده یک روز درجه یک. اکران متری شش و نیم در دانشگاه با بچه های کانون فیلم و تماشای رضای علیرضا معتمدی در بهار، شروع تابستان با تله سيژ ناژوان، کلاس های آبرنگ در کنار اساتید شاهمرادی و دادخواه و ادامه اش چند سفر کوتاه خاطره انگیز به سمیرم و کرچگان و کاشان، دعوت به یک مصاحبه تکراری ملال آور و موهن، اتفاقات آبان در پاییز، سقوط فاجعه بار هواپیمای اکراینی و تماشای فیلم نشاط آور جهان با من برقص سروش صحت به همراه دوست و همکارم دکتر امامی و دفاع دانشجو/ همکلاس سابق نه چندان با معرفتم امین ایراندوست در زمستان بخش های مهم و اصلی امسال برای من بودند. یک سال سخت و خاص که زیستن در کنار الی و تجربه پدرِ باران بودن حالش را بهتر می کرد.


شاید بعد از این همه کلاس و کارگاه و سمینار و . این اولین بار بود که با جنبه های روانشناختی از شخصیتم دقیقا آشنا شدم، در کارگاهی دو روزه که همراه بود با فضایی آرام و مدرسی متین و محترم. خانم دکتر میرقباد سپاس فراوان از شما.

پی نوشت: حالا پی می برم که چرا خیلی وقت ها از لحاظ شخصیتی در جاهایی به تناقض می رسیدم و چرا رفتار بقیه گاهی برایم آزار دهنده بود. 


امروز شد پانزده سال، پانزده سال از  صبح شنبه 26 اردیبهشت 83 گذشت. روزی که آمدم شرکت تامکار و نشستم روی یکی از صندلی های کنار میز آقای سلمانی توی همان دفتری که الان دیگر آنجا نیستم و زمانی دفتر ساخت و تولید تامکار بود، منتظر آقای داوری. یاد خاطرات تامکار و همکارنم خوش باد؛ بخصوص آقایان مهدی داوری، محسن سلمانی، احمدرضا برزو، مهران آقاجانی و خانم سرائیان.


دبیری:  "می دونم که به قلبت ریده شده ولی چاره ای نیست باید واقعیتو قبول کنی"

این چند روز به خاطر اتفاق احمقانه ای که رخ داده بود مدام این دیالوگ آقای انتظامی در فیلم هامون را تکرار می کردم. بخصوص دیشب که برای خرید مایحتاج شام از محله پاچنار رد می شدم و حالا امروز خبر رفتن ایشان رسید. یاد و هنرشان جاودانه است همیشه. 

پی نوشت: لعنت به اون اتفاق احمقانه! آیا امیدی هست!!!؟


تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

مجله خبری تخصصی فرش